7 روز هفته - 8 صبح الی 20

شرحی بر کارگاه آموزشی کاربری و کارگروه


ما بعداز سالها مصرف مواد اعتیاد آور خسته شدیم و به این نتیجه رسیدیم که دیگه کافیه،اول مصرف لذت داشت و این لذت باعث مکرر مصرف کردن میشه، و فرد مصرف کننده به دنبال اون لذته اولیه هستش ولی به مرور به ذلت میرسه که لذت نداره، وبالاخره زمانی که به این فکر می افتد که رها شود و به یک طریقی وارد این مجموعه میشود: ورود به این جمعیت به من کمک میکنه و این کارگاه آموزشی میتونه جایگزین مناسب و خوبی برای من مصرف کننده باشه، من چون شناخت و آگاهی از مواد اعتیاد آور نداشتم به دام این مواد افتادم، من در کارگاه آموزشی اين شناخت و آگاهی رو یادم گرفتم و میگیرم و البته کاربردی کردن این آموزشها که اگر کاربرد و عملکرد نباشد بی فایده میماند، کارگاه با جمع دوستان و همدرد و شروع آن با کلام حق شروع می‌شود و ره آورد موضوع هفتگی رو مطرح می‌کند و توضیح می‌دهد و بعداز آن مشارکت اعضا را داریم که با مشارکت اعضا از خودشون و گذشته حرف میزنن و این خودش یه تلنگر و تجربه میشه برای من، و در این کارگاه همه چیز طبق حرمت پیش میرود، و وقتی اعلام رهایی میکنیم یا دوستانی که تیپر می‌کنند چقدر ِلذت می‌بریم و انگیزه به هم میدیم، دوباره این موضوع در هفته برای ما تکرار میشه و من بعد از این دو جلسه باید رو این موضوع تمرکز کنم و به ان عمل کنم، من رهپو به این آموزشها و کارگاه‌های آموزشی نیاز دارم چون ذهن من بیماره، کم کم باید ترمیم شود باید افکارم را تغییر دهم که همان تغییر نگرش و دیدگاه هست، در کارگاه باید همه حواسم به کلاس باشه، ذهنم درگیر چیز دیگری نباشه، و اولویت را به کارگاه آموزشی بدم، ینی چیزی یا جایی که حال بد منو خوب میکنه، وقتی به کارگاه میایم با دیدن بلدراه و پیشکسوتان و دوستان همدرد حال من خوب میشود، راهکار میگیرم برای مشکلم، از تجربه ها استفاده میکنم، به غیر از اعتیاد من نواقص و کمبودهایی دارم که اعتیاد۳درصد اون صد درصد هستش، این کارگاه نه تنها برای من در مسیر رهایی به من کمک میکنه بلکه روش چگونه زندگی کردن رو به من آموزش میده، پس استفاده کنم و به هر آنچه به من آموزش میدم گوش بدم و عمل کنم که در مسیر رهایی بتوانم قدم بردارم و به پایداری برسم، زمانی که در کارگاه حضور پیدا میکنم باید طبق حرمت رفتار کنم، وقتی چیزی رو که به من میگن باید گوش کنم و اطاعت، به دیگران احترام بزارم چون احترام نتیجش اینه که من برای خودم ارزش قائلم و متقابل دیگران هم به من احترام میزارن، کارگروه، بعداز کارگاه آموزشی کارگروه هستش که مسائلی که در جمع کارگاه نمیشه مطرح کرد رو می‌توان در کارگروه عنوان کرد و جواب گرفت، در کارگروه اگر کسی سوالی از کتاب‌ها و جزوه‌ها داشته باشه میپرسه و در مورد اون موضوع صحبت میشه و اشکالات برطرف میشه و این روش باعث تکرار مسائل میشه و بهتر مطلب جا می افتد، شرکت در کارگاه آموزشی موجب پایداری فرد می‌شود زیرا همه آموزشها به روز داده میشود

سلام وخداقوت خدمت خانم فلاح بلد راه عزیزم: موضوع آموزشی: شرحی بر چرخه مصرف ورهایی:چی شد که من شدم یه مصرف کننده، رو به مصرف مواد آوردم، دلایل زیاده، هر فرد مصرف کننده برای خودش دلیلی داره،که اون دلیل باعث شد بشم یه مصرف کننده، یکی از این دلایل نداشتن آگاهی و عدم شناخت، و چون شناخت نداشتم با یه و تکرار شدم یه اجبار مصرف،و زمانی که گرفتارش شدیم دیدیم که نمیتونیم ازش بیرون بیایم،و این دلیلش اینه که اگر من از آسیب‌ها و تخریب مواد اعتیاد آور اطلاع و آگاهی داشتم هرگز گرفتار نمی‌شدم و یه فرد وابسته نمیشدم،وقتی گرفتار شدم وارد چرخه مصرف شدم، آموزش‌هایی که از دوران کودکی که اکتسابی، القایی بوده که من دیدم باعث شد که من دچار وابستگی های پنداری بشم و یکسری اعتیاد های پنداری در من ایجاد بشه و همون دلیلی شد برای مصرف مواد،حالا میتونه اون غرورم یا خود بزرگ بینی باشه، خود کم بینی، عدم توجه،و به طور کلی میتونیم بگیم دلایل فردی و جمعی، که فردی هر کسی برای خودش یک دلیل داره و جمعیش ینی حالت اجتماعی که همون عدم شناخت، عدم اموزش، باعث شد که روی آوردیم به مصرف مواد اعتیاد آور، فرد برای اولین بار که مصرف میکنه نمیشه مصرف کننده، بار اول لذت رو به من داده، سرخوش شدم ولی بستگی به خود من داده که تکرار کنم یا نه، بستگی به تفکر من داره، ولی متاسفانه اومدم و اون عمل رو تکرار کردم، تکرار تکرار و شدم یه مصرف کننده حرفه ای، و با تکرار خواسته یا ناخواسته وارد چرخه مصرف میشیم، چون شناخت و آموزش ندارم وسوسه با منه، همش میخوام تکرار کنم که حال خوبی و سرخوشی اولیه رو ببینم، مصرف بیشتر و بیشتر میشه ، ولی نمیرسم به اون سرخوشی بار اول، نوع مواد رو تغییر میدم، و همین باعث میشه من وارد چرخه مصرف بشم، چرخه مصرف منو وارد یه نوع زیست میکنه، فردی که وارد چرخه مصرف میشه همه چیزش میشه مصرف مواد، اولویت مواد،فرد مجبوره برای مواد کار کنه، مواد تهیه کنه، مکانی برای مصرف پیدا کنه، مصرف که کرد حال خوب و نعشکی، و در ادامه خماری، دوباره وقتی خماری میاد دوباره باید مصرف کنه، و در این چرخه فرد زندگی نمیکنه فقط زیسته، ینی فقط به فکر خودم،فردی که در چرخه مواد بیفته کسی براش مهم نیست فقط خودش و مصرفش، فردی که وارد این چرخه میشه اولین چیزی که از زندگیش بیرون میره نظمه، بی حرمتی بهش میشه، بی احترامی، بی قانون میشه، بی مسئولیت میشه،عدم صداقت، عدم اعتماد به نفس،حس طلبکاری،تحقیرشدن، باورهاشون خراب میشه،ایمان و معنویات کمرنگ میشه،افسردگی، بیماری‌های جسمی و روحی روانی، و جایگاهشان رو از دست میدن، عدم آرامش، آرامش کلا گرفته میشه و به جاش استرس‌ واضطراب میاد سراغش،عدم زندگیه سالم،اول و آخر زندگیه یه فرد مصرف کننده توی همون چرخه است و هیچ هدف دیگه ای نداره، باورش خراب شده ینی میگه من دیگه با مواد میمیرم، همیشه ترس داره، با خودش میگه نکنه من موادرو کنار بزارم بمیرم، و خیلی از آسیب‌های دیگه ای که فرد میبینه، فرد در همین چرخه داره ادامه میده که یه جاهایی خسته میشه، عذاب وجدان داره، که در این جا فرد به ذلت رسیده ولی چون نیاز بدنش هست نمیتونه بزاره کنار، وقتی که به ذلت رسید اون موقع به مسیر رهایی قدم میزاره، و این زمانی هست که یه تلنگر بهش خورده، سخته ولی شدنیست، و این تلنگر میتونه یه معرف باشه یا دیدن و برخورد کردن با یک برگه تبلیغات، وقدم به این مجموعه میزاره و در مسیر رهایی قرار میگیره، وقبول کرده که مصرف کننده مواد اعتیاد آوره، و خواست در اون شکل گرفته،و اگر این خواست نباشه هیچکس نمیتونه کمک کنه که فرد در مسیر رهایی قرار بگیره، فردی که وارد این مجموعه میشه باید از اون چرخه بیرون بیاد، چون وجود چرخه باعث میشه که فرد نتونه مسیر رهایی رو با موفقیت طی کنه،چرخه مصرف هیچ رشد و پیشرفتی درش وجود نداره،فرد میاد حضور پیدا میکنه، به‌عنوان تازه وارد خودش رو معرفی میکنه، سه جلسه مشاوره میشه،بعد از سه جلسه یک بلد راه انتخاب میکنه، و وقتی بلد راه انتخاب کرد طبق گفته بلر راه پیش میره، حالا مسیر رهایی رو پیش گرفتم، بعنوان یه تازه وارد خودم رو معرفی کردم، بعداز سه جلسه بلد راه انتخاب کردم و عنوان رهپو رو گرفتم، من میشم یه پوینده راه، راهی رو میخوام طی کنم کنم که به سلامتی جسم و روان برسم، و خودم رو از چرخه مصرف مواد نجات بدم، بلد راه تیپر به من میده، در ابتدا تیپر بالا، آموزش پایین، و وقتی آموزش میبینم کم کم تیپر میاد پایین و آموزش من میره بالا، با راهکارها، با مشارکتها، با خدمت کردنها، با گوش دادن به بلد راه، با در ارتباط بودن به بلد راه، با رعایت کردن حرمت، و با استفاده کردن از تجربیات بلد راه و پیشکسوتان، و اینها جلوگیری میکنه که مت عود مجدد نکنم و دوباره وارد چرخه مصرف نشم، تیپر باید اصولی و طبق گفته بلد راه باشه، زمانی که تیپر تموم میشه به قطع مواد میرسه، و اینجا باید بعد از گرفتن دستور قطع توسط بنیانگزار جشن رهایی گرفته میشه و در این زمان فرد خوشحال و سرمسته، با خودش میگه واقعا این منم، ینی من تونستم؟ بله تونستم، و کار بزرگی رو انجام دادم، ولی در این مجموعه این ابتدایی ترین کاره، ینی فرد از زیر صفر به صفر رسیده، حالا باید فرد چکار کنه، مرحله اول رسیدن به قطع مواد و مرحله دوم پایداری در قطع مواد و یاپیشگیری از عود مجدد،قطع مواد مهم نیست، مهم پایداری در قطعه، که رسیدن به این مرحله سخته، و مهمترین نکته گرفتن آموزشه، چیزی که نداشتم و شدم یه مصرف کننده، پس آموزش میگیرم در کنارش عملکرد، ، تکرار آموزش، مراقب وسوسه‌ها باشم، آموزشم به روز باشه، آموزش باعث میشه من دریافت‌های جدید رو جایگزین منفی ها کنم وباورهای غلط رو کنار بزنم، و از خودم دور کنم، فرآیند زمان رو در نظر بگیرم که خیلی مهمه، چون من به یکباره مصرف کننده نشدم که بخوام یه مدت زمان کوتاه تمومش کنم و به رهایی برسم، وقتی میخوام از چرخه خارج بشم و در مسیر رهایی باشم باید صبر داشته باشم و عجله نکنم، که اگر صبر نداشته باشم خطر عود مجدد برای من هست، طبق روال و اصولی، طبق گفته بلد راهم پیش برم، که این زمانه که تغییر نگرش و دیگاه من تغییر کرده، دیگاه من عوض شده، دیگه هیچ وقت سمت مصرف مواد نمیرم، چون پندارم عوض شده، فهم و شعور و درکم تغییر کرده، آموزش گرفتم، تکرار کردم، فرآیند زمان بهش دادم، بلد راه دارم و کنارمه، به کله خودم نرفتم جلو، و انجام دادن این کارها حاصلش تغییر نگرش و دیدگاه به وجود میاره، مهم ترین چیزی که باعث میشه من پایدار بمونم تو مسیر رهایی و قطع مواد، و اینجاست که انگیزه در من ایجاد میشه، و طول رهایی برام لذت بخشه، همین که اعلام میکنم، یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال، وووو، در ادامه به خودم میگم میخوام نشان کار گروهی بگیرم، میخوام رشد وپیشرفت کنم، کسب دانستنیهای لازم، ینی آموزش روز به روز بالاتر بره، میام برای طول رهایی بر روی عرض رهایی کار میکنم، عرض رهایی ینی باید عملکرد داشته باشم، به چیزهایی که یاد گرفتم، وقتی عملکرد باشه انگیزه ای میشه برای حرکت رو به جلو، برای من ایست معنا نداره، اینکه بگم من قطع مواد کردم بسه دیگه، نه ، انسان یا باید رو به جلو حرکت کنه یا رو به عقب، من اگه بخوام تغییر نگرش و دیدگاه داشته باشم باید حرکت رو به جلو داشته باشم، چیزی که باعث حرکت رو به جلوی من میشه همین رهاییه، که برای خودم و رهاییم ارزش قائل بشم، بعداز کار کردن روی عرض رهایی به عمق رهایی میرسم، مهمترین چیز اینه که بعد اینا من میخوام از وابستگی رها بشم، و در فکر این میوفتم که اون چیزی که منو به اون چرخه برد چی بود؟ و میخوام دلیلش رو پیدا کنم، چی باعث شد که اونجوری شدم، شدم یه مصرف کننده، و البته با کمک بلد راهم برای رسیدن به اون دلایل رو کار میکنم، اون دلیل رو پیدا میکنم و برطرفش میکنم، چون حالا دیگه میتونم، که اگه برطرف نشه من عود مجدد میکنم، حتی اگه چندسال رهایی داشته باشم، و خیلی مهمه، و عمق رهایی من دیگه نمیگم خودم، میگم خودم و دیگران، حس نوعدوستی در من ایجاد میشه، حس خدمت کردن به همنوع، دوست دارم دست دیگران رو بگیرم، و این یه لذتی به من میده، که لذتش رو نمیشه هیچوقت با مصرف مواد مقایسه کرد، و میشه یه لذت مانی و ماندگار ، انشالله که به رهایی پایدار برسیم و بتونیم دست حتی یک نفر رو بگیریم، به امید ایرانی عاری از اعتیاد،

ارسال نظر