7 روز هفته - 8 صبح الی 20

آشنایی بابسترهای وابستگی

اول اینکه مامیخواهیم بدونیم
بستریعنی چی؟بستربیماری.بسترخواب بیشترتوذهنمون اون مکان وجایگاهی هست توش یه اتفاقی میفته.کاری انجام میشه
ولی دراصل.یعنی زمینه سازی
برای انجام دادن کاری.کاری که
من بتونم ازش چیزی به دست
بیارم یابه هدفم برسم یایه حالی
ایجادبشه وبه یه نتیجه ویک تجربه ای به دست بیارم.که این بسترهادرزندگی ماهم مثبت هست هم منفی.یعنی زمینه سازی هایی برای انجام دادن یک
سری ازکارها.که یک سری منفی ویک سری مثبت..عوامل گرایش
به مواد.چه عامل هایی باعث میشه که یک فردوابسته بشه
وابستکی من به کاری عادت کنم
وبه تکرارانجام دادم ولذت بردم
وتکرارش کردم.وجداشدن ازش برام سخت باشه.زمانی که میگیم عامل های گرایش.بابستر
گرایش بابستگروابستگی فرق میکنه.عامل های گرایش شخصیتی هست که درمن ایجاد
میشه که من گرایش پیداکنم به
سمت وابستگی.مثل گوشی..
اون رفتارجمع نیازمنوتأمین نمیکنه ومن خودموباگوشی
سرگرم میکنم.این عامل شخصیتیه اون خلع شخصیتیه من باعث میشه گرایش پیداکنم
به گوشی ووابسته گوشی بشم
ولی وقتی میگیم بستریعنی اون
زمینه سازی من اون عامل گرایشوپیداکردم ودرمن وابستگی
ایجادشده ومیشه یه زمینه وابستگی به من یعنی بستربرای
من آماده میشه بستر=مثل زمین کشاورزی یه کشاورزمیخواد
یه محصولی روبکاره وبرداشت کنه قبلش زمین وآماده میکنه
شخم میزنه خاکشوزیرورومیکنه
وآماده کشت میکنه.این میشه
بسترکشت اون دانه یامحصولی
که میخوادبه دست بیاره.برای وابستگی هم همینه.مااون خلع هادرماایجادشد.محبت زیاد.محبت کم،خودبزرگ بینی،
خودکوچک بینی،پول زیاد،پول کم عامل های گرایش من به سمت موادشد ووابستگی.چی
شدکه باراول من موادوزدم اون
زمینه که آماده شدمیشه بستر
باعث شدکه من موادوبزنم.
منه جون وقتی میام خونه توجهی ازافرادخانواده نمیبینم
میرم بیرون میش دوستانم وبه
من میگن امشب میخواییم بریم
بیرون مهمونی میخواییم بریم پارک ویاباغ میایی بریم ومنم قبول میکنم چون خونه توجهی
به من نمیشه.من میگفتم دیگه
ازفردااستفاده نمیکنم صبح ازخونه میزدبیرون همین جلودر
میرفت یه ساغی میدیدذهنش دوباره میرفت به سوی موادذهنش می پیچیدوبستربرای
مصرف دوباره مهیابشه.یکم پول دستش میومددوباره ذهنش برمیگشت..الان برای رهایی برای
من یک سری بسترهاپهن شده
یکیش همین کارگاه های آموزشی یکی همین آموزش های
که به من داده میشه این هابسترهای رهایی هست.من میخوام جایی قراربگیرم که رهابشم سرخودموکلاه نزارم
این بلدم بلدم هاکاردست مامیده ولی اگرقبول کردم هرچی تاالان داشتم روش خط
میکشم وفکرکنم تازه شروع کردم.بسترهای رهایی،گرفتن آموزش وتغییرتفکردرخوره منه
اینکه فکرمن عوض بشه..
راحت نیست که بگم این فکرودرمیارم ویه فکرجدیدمیزارم
وتموم میشه.بایداینقدرتفکرهاآموزش های مثبت روبه خودم ورودبدم
تااون منفی هامیره ومثبت هامیادواون موقع تفکرمن عوض میشه.ولی زمانی فکرمن عوض میشه من نمیام مثل اوناگوشی
دست بگیرم من یه زمینه ای آماده میکنم حتی اوناروهم به خودم جذب کنم یه بازی دست
جمعی.خاطره تعریف کردن منچ بازی کردن اون هاازوابسته گیشون فاصله بگیرن.نه اینکه اونها روی من تأثیربزارن.همه دارن موادمصرف میکنن پس منم موادمصرف کنم.من میتونم
توبدترین شرایط خودموسالم نگهدارم درصورتی که اون بسترهای تفکریموکم کنم
انشاالله که بتونیم این بسترها
روبشناسیم بخصوص بسترهای
تفکوریمونووجمعشون کنیم بیاییم تویه مسیررهایی بسترهای رهایی روازش استفاده
کنیم ماتویه رهپویان رهایی بسترهای زیادی برای رهایی تهیه
شده خودمون بایداستفاده کنیم
انشاالله ازاین بسترهای رهایی استفاده کنیم وبتونیم اون لذت
واقعی رواززندگیمون ببریم

ارسال نظر