اگر بخواهم از ابتدای مسیر صحبت بکنم من خودم به شخصه به هیچ عنوان قصد قطع مواد دخانیات را نداشتم، و هدف خاصی را دنبال نمیکردم…
اما به مرور و با شرکت مستمر در کارگاههای آموزشی دخانیات رفته رفته انگیزهها در من شکل گرفت…
این نشان دهنده اهمیت بالای کارگاههای آموزشی است ،
پس من برای شروع میبایست فقط در کارگاههای آموزشی شرکت کنم …
حضور منظم و مستمر داشته باشم، با حضور منظم در کارگاههای آموزشی میتوان گفت که انگیزهها شکل میگیرد…
من با آموزش هایی که میگرفتم متوجه می شدم که در حال آسیب رساندن به خودم و اطرافیان خودم هستم…
اما تمام این اتفاقات تا یک حدی برای من جوابگو است و باید بعد از یک فرایند زمان مشخصی تغییراتی در من ایجاد میشد…
باید میتوانستم خودم را همرنگ بقیه بکنم، بتوانم مشارکت بکنم و حس و حال خودم را در کارگاههای آموزشی بهتر کنم…
در غیر این صورت حال خوبی را تجربه نمیکردم و گمان میکردم که مسیر، مسیر غلطی است…
اما به هر ترتیب در کارگاههای آموزشی توانستم به قطع مصرف مواد دخانیات برسم…
آیا بعد از قطع تمام مسائل من برطرف شد، مسلما نه…
من در کارگاههای آموزشی متوجه شدم که بعد از قطع مصرف مواد دخانیات تازه مسائل من شروع شده است، در اینجا به من گفته شد که باید از خودم مراقبت کنم…
خوب به یاد دارم که در اولین شب قطع مصرف مواد دخانیات نتوانستم درست بخوابم، حال خوبی رو تجربه نمیکردم و خلع قطع دخانیات در ذهن من بود، در روز اول چندین بار دست من به اشتباه برای برداشتن سیگار به جیب من رفت، و قطعاً اگر کارگاههای آموزشی نبود من برای پایداری کار بسیار سختی داشتم…
من بعد از اینکه توانستم به قطع مصرف مواد دخانیات برسم بعد از مدتی متوجه شدم که انگیزه و خواست دیگر نمیتواند به تنهایی کمک حال من باشد…
من باید از انگیزهها و خواست خودم استفاده میکردم تا بتوانم در مسیر درست قدم بردارم،
من باید نقش خودم را به درستی ایفا میکردم، در اینجا متوجه شدم که باید برای خودم اهدافی قرار بدهم و برای رسیدن به این اهداف باید خدمتگزار خوبی در این مجموعه باشم…
انگیزهها و اهداف من در مسیر رهایی با حضور مستمر در کارگاههای آموزشی به روز میشود و من به این باور میرسم که میتوانم حس و حال و لذت بسیار بالایی از زندگی سالم و سلامتی خودم ببرم و این امر با خدمت کردن برای من اتفاق می افتاد…